سال 1389 نيز همچون سال هاي پيش با فراز و فرودهاي خاص خود در حوزه نشر کتاب همراه بود از هدفمندي يارانهها و تاثير آن بر قيمت و نشر کتاب گرفته تا تعطيلي کتابفروشيها همه و همه مواردي بود که بر نشر کتاب در اين سال، سايه افکند |
سال 1389 نيز همچون سال هاي پيش با فراز و فرودهاي خاص خود در حوزه نشر کتاب همراه بود از هدفمندي يارانهها و تاثير آن بر قيمت و نشر کتاب گرفته تا تعطيلي کتابفروشيهاي کريمخان. از رعايت نکردن قانون کپي رايت تا پيشي گرفتن ترجمه بر تاليف. همه و همه مواردي بود که بر نشر کتاب در اين سال، سايه افکند.
آذرماه 89، قانون هدفمندي يارانهها بهاجرا درآمد. آنگونه که معاون فرهنگي وزارت ارشاد گفته بود اين ماجرا، تاثير چنداني بر وضعيت نشر و افزايش قيمت کتابها نميگذاشت اما حقيقت، چيز ديگري بود. هدفمند کردن يارانهها موجب افزايش قيمت کتاب و پايين آمدن قدرت خريد شد و اين عوامل، بر صنعت نشر تاثير منفي گذاشت. در چنين شرايطي ناشران، ترجيح دادند عناوين کمتري منتشر کنند و به کتابهاي ترجمه روي آورند و نه تاليف و همه اين موارد به نشر کتاب در ايران، آسيب رساند.
تاثير هدفمندي يارانهها تا بدانجا پيش رفت که به نعطيلي چندين کتابفروشي و کاهش چشمگير امار نشر انجاميد. ابتدا کتابفروشي نشر ني بود که کرکرهاش را پايين کشيد و پس از آن کتابفروشيهاي ناشراني چون ثالث، ويستار و آبي هم اعلام تعطيلي کردند ( خوشبختانه اين کتابفروشيها، همچنان فعاليت ميکنند). کتابفروشيهايي در خيابان کريمخان، محلي که از دهه 60 تاکنون به پاتوقي براي اهل فرهنگ و علاقهمندان به کتاب تبديل شده است.
کتابفروشيهاي خيابان کريمخان، حذف يارانهها و شدت گرفتن مشکلات اقصادي و روند دشوار صدور مجوز براي کتابهايشان را از جمله دلايل خود براي تعطيلي کتابفروشيهاشان دانستند و تقصير را تنها به گردن وزارت ارشاد نينداخته و وزارت بازرگاني را هم به همان اندازه بيتوجه به مشکلات کتابفروشيها بهشمار آوردند.
بهمن دري، معاون فرهنگي ارشاد، تعطيلي کتابفروشيها را به تخلفات صنفي – اداريشان نسبت داد و گفت: « موجسواري يکي- دو باب از کتابفروشيها که از قضا ناشر هم هستند به دليل نوع عملکرد و تخلفات صنفي – اداريشان است...آنها کار اقتصادي برايشان مطرح بود تا اصالت کار فرهنگي و ترويج کتاب و کتابخواني که اينگونه با هدفمند شدن يارانهها و جلوگيري هوشمندانه معاونت فرهنگي از افزايش قيمت کتاب، درصدد برآمدند شغل خود را تغيير دهند.»
گرچه تنها کتابفروشان و ناشران، نگران حذف يارنهها و تاثير آن بر نشر کتاب نبودند که بسياري از اهالي فرهنگ از جمله شاعران و نويسندگان و تصويرگران هم ميدانستمد اين شرايط، کتاب را به يک کالاي لوکس، بدل ميکند و مردم در شرايط سخت اقتصادي ترجيح ميدهند نياز اوليه خود را برطرف کنند تا اينکه کتاب بخوانند.
پيشي گرفتن آمار ترجمه بر تاليف نيز يکي ديگر از نگرانيهاي شاعران و نويسندگان است. برخي براين باورند که تعداد آثاري که به فارسي برگردانده مي شود، بيش از کارهاي تاليفي است و اين مساله به نشر کتاب آسيب ميرساند و موجب ميشود ترجمه و تاليف در يک جدال نابرابر قرار گيرند. زيرا مترجمان، کتابهايي را براي ترجمه انتخاب ميکنند که با علاقه و روحيات مردم هماهنگ است و توانسته مخاطبان خود را جذب کند.
و اما بيتوجهي ناشران به مقوله تاليف، تنها داستان و آثار پژوهشي را دربرنميگيرد. شعر هم مقولهاي است که از سوي ناشران، مورد بيمهري قرار گرفته است. از شاعراني چون احمد شاملو و نيما و فروغ و سهراب و اخوان ثالث و شمس لنگرددي و ابتهاج و شفيعي کدکني که بگذريم، تا چه اندازه ناشران از شاعران جواني که کمتر شناخته شدهاند، حمايت و آثارشان را منتشر کردهاند؟ شعرهايي که منتشر ميشود يا سطحي است و يا فرمايشي.
از سوي ديگر، سيستم حاکم بر نشر در ايران بهگونهاي است که ناشران خصوصي توان رقابت با ناشران دولتي و شبه دولتي را ندارند و بين ايندو، رقابت سالمي شکل نگرفته است . بهعبارتي نميتوان امکاناتي که در اختيار ناشران دولتي قرار ميگيرد را با ناشران خصوصي مقايسه کرد. رعايت نکردن قانون کپي رايت از سوي ناشران و مترجمان هم ، از ديگر مواردي است که به پيکره نشر و اقتصاد آن، آسيب وارد کرده است.
نبود قانون کپيرايت و رعايت نکردن آن، افزايش آمار ترجمه بر تاليف، هدفمندي يارانهها و تاثير بر قيمت کتاب تنها به ناشران و نويسندگان، زيان نميرساند؛ تصويرگران هم آسيب ميبينند. به اين معني که ناشران و سردبيران نشريات، تصاوير آنها را بدون در نظرگرفتن حق مالکيت معنوي منتشر ميکنند و ترجيح ميدهند به جاي سفارش دادن به تصويرگر، کتابهاي خود را با تصويري منتشر کنند که از اينترنت گرفته شده؛ حالا ناگفته پيداست که در اين ميان چه بر سر تصويرگران ميآيد.
برگزاري مراسمي چون جايزه کتاب سال (بدون معرفي اثر داستاني برگزيده) و کتاب فصل و جايزه جلال آل احمد و پروين اعتصامي از ديگر فعاليتهايي بود که در سال 1389 از سوي وزارت ارشاد برگزار شد و چون هميشه با اما و اگرهاي خاص خود همراه بود و نتوانست بزرگان شعر و ادب را با خود همراه کند. جايزه روزي، روزگاري و صادق هدايت هم برگزيدگان خود را شناخت بدون آنکه اطلاعرساني درست و دقيقي در اين زمينه وجود داشته باشد. به عبارتي هنوز کتاب در سبد خانوار خانوادهها جاي نگرفته و مردم، باور و اعتماد چنداني به جايزههاي دولتي، به ويژه ندارند.
برگزاري بزرگداشتي براي احمدرضا احمدي به پاس نيم قرن تلاش او در زمينه ادبيات کودک و نوجوان از سوي انجمن نويسندگان کودک، در قالبي نو و متفاوت از جمله برنامههايي بود که در سال 89 برگزار شد. برپايي نمايشگاه کتاب کودک و نوجوان از سوي انجمن فرهنگي ناشران کودک و نوجوان و انتشار کتاب سال تصويرگري به همت انجمن فرهنگي تصويرگران نيز از فعاليتهاي ديگر در حوزه کودک و نوجوان بود.
نمايشگاه يا فروشگاه بزرگ کتاب؟
بيست و سومين نمايشگاه بينالمللي کتاب، 15 ارديبهشت ماه 1389با حضور نزديک به سه هزار ناشر داخلي و خارجي و با اما و اگرهاي بسيار، کار خود را آغاز کرد. نمايشگاهي که سالهاست به يک فروشگاه بزرگ کتاب تبديل شده نه مکاني براي ارتباط ناشران با يکديگر و با نويسندگان و شاعران و تصويرگران يا حتي مکاني براي ارتباط بيشتر پديدآورندگان با مخاطبان کتاب. مگر در ابر شهر تهران چند کتابخانه و کتابفروشي وجود دارد که مردم در طول سال بتوانند به ان مرجعه و کتابهاي مورد نياز خود را تهيه کنند؟!
حالا اين وضعيت را به شهرهاي ديگر، بهويژه شهرهاي کوچک تعميم دهيد.آن وقت شايد به مردم حق بدهيد که از گوشه و کنار براي خريد کتابهاي مورد نياز خود به تهران بيايند. اما اين برعهده مسئولان شهري از يک سو و متوليان فرهنگي از ديگرسوست که شرايط بهتري را براي بازديدکنندگان از نمايشگاه کتاب فراهم آورند و اين شرايط بهتر تنها در غرفههاي اغذيه فروشي که فضاي نسبتا وسيعي از نمايشگاه را به خود اختصاص دادهاند خلاصه نميشود.
هنوز برگزاري هرنمايشگاه، به ايجاد ترافيکي سنگيني در منطقه و قفل شدن خيابانهاي اطراف منجر ميشود و رفت و آمد شهروندان را مختل ميکند.اين در حالي است که از سالها پيش تاکنون،شهرداري از طرحي با عنوان شهر آفتاب در نزديکي حرم امام خميني(ره) سخن گفته؛ طرحي که در صورت اجرايي شدن، تا اندازهاي مشکلات اينچنيني را برطرف ميکند.
از سوي ديگر برخورد متوليان فرهنگي، تا اندازهاي سليقه اي است به اين معني که وزارت ارشاد به بعضي کتابها، مجوز نشر ميدهد و بعد از ارائه آن در نمايشگاه کتاب، خودداري ميکند که از آن ميان ميتوان به جمعآوري مجموعه شعر فروغ فرخزاد از غرفه انتشارات سخن، طبق گفتههاي اصغر علمي(مدير نشر سخن)، آثار هوشنگ گلشيري از انتشارات نيلوفر و داستانهاي عباس معروفي از انتشارات ققنوس اشاره کرد.
محمد الهياري فومني، مدير کميته ارزشيابي و نظارت بر نمايشگاه کتاب تهران نيز پيش از برگزاري نمايشگاه کتاب از برخورد با ناشراني که به ارائه کتابهايي که به تبليغ عرفان التقاطي ميپردازند و نسبت به آموزههاي ديني بيتوجهاند، خبر داده بود. اما چه کسي و با کدام معيار به برررسي اين گونه کتابها ميپردازد؟!
سردرگمي مردم و عدم اطلاعرساني درست، يکي ديگر از مشکلاتي است که مراجعهکنندگان به نمايشگاه کتاب با آن دست به گريباناند. بهتر است بازديدکنندگان بدانند چه کتابي ميخواهند و اين کتاب را بايد از کدام ناشر تهيه کنند وگرنه کساني که در مقام پاسخگو در نمايشگاه حضور يافتهاند، آن گونه که شايد و بايد بازديدکنندگان را راهنمايي کنند و اين ضعفي است که هرسال، بهچشم ميخورد.
امسال نيز چون سالهاي گذشته، غرفهبندي ناشران براساس حروف الفبا بود. اين روش خوبيها و بديهاي خاص خود را دارد.خوب است چون ميتوان ترتيبي را پي گرفت و به ناشر مورد نظر رسيد، بد است به اين خاطر که نميتوان موضوع خاصي را دنبال کرد به اين معني که ناشران کتب مذهبي در کنار ناشران ادبي و... جاي مي گيرند و کسي که براي مثال به دنبال کتابي خاص با موضوعي ويژه است نميتواند به راحتي کتاب مورد نظر را بيابد. انتشارات سازمان ميراث فرهنگي، روزنه، سازمان نقشه برداري کشور، فرهنگ و هنر و... از جمله ناشراني هستند که کتابهاي مرتبط با گردشگري و ميراث فرهنگي را منتشر کرده در اختيار علاقهمندان قرار دادهاند اما چينش غرفهها به گونهاي نيست که ناشراني که در يک زمينه فعالينت ميکنند، کنار هم جاي بگيرند و بازديدکنندگان به راحتي بتوانند کتابهاي مورد نظر خود را به راحتي انتخاب کنند.
به عبارتي مي توان گفت: مصلا، جاي نماز خواندن است نه نمايشگاهي براي کتاب تا آنجا که هنوز مردم ما به ادبيات حاکم بر مصلا عادت نکردهاند و نميدانند شبستان کدام است و رواق کدام؟! او فکر ميکند همه نهادها و سازمانهاي مرتبط بايد دست به دست هم دهند و کودک و بزرگسال را به کتابخواني دعوت کنند. به اين معني که آموزش و پرورش بايد بچهها را به کتاب خواندن تشويق کند و کتابهاي خوب را در اختيارشان بگذارد نه اينکه ذوق بچهها را از بين ببرد و تنها به محفوظات کوتاهمدتشان فکر کند. صدا و سيما هم بهتر است به جاي اينکه از صبح تا شب بانک و انواع خوراکيها را تبليغ کند، به خوراک فکري مردم بينديشد. در کدام فيلم و مجموعه و برنامه تلويزيوني، به جز برنامههاي علمي با مخاطب خاص، از کتابخانه حتي به عنوان دکور استفاده شده تا مردم با کتاب اشنا شوند؟! چند کتابخانه عمومي در سطح شهر وجود دارد که مجهز به داستانهاي خوب و خواندني و کتابهاي تازه باشند؟! وضعيت زندگي مردم به گونهاي هست که با آسايش خيال کتاب بخوانند؟!
منبع : ميراث فرهنگي |
|
|