«هیچکس مجبور نیست انسان بزرگی باشد؛ تنها، انسان بودن کافیست...»
جمعه (4 ژانویه) پنجاهوسومین سالروز درگذشت «آلبر کامو»، خالق کتاب مشهور «بیگانه» و برندهی جایزهی نوبل ادبیات است.
به گزارش ایسنا، «آلبر کامو» روز هفتم نوامبر سال 1913 در الجزیره (که در آن زمان مستعمره فرانسه بود) متولد شد. دوران کودکیاش را در شرایط بد اقتصادی طبقه کارگر سپری کرد و در 21 سالگی، زمانیکه دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه الجزایر بود، به عضویت حزب کمونیست درآمد.
وی پس از سه سال به دلیل این که حزب آنگونه که او تصور میکرد نبود، از آن خارج و با شروع جنگ جهانی دوم، عضو شورای ملی مقاومت فرانسه علیه اشغالگران نازی شد.
کامو در اکتبر 1943 همراه با بعضی اعضای این شورا، فعالیتهای روزنامهنگاری زیرزمینی را سامان داد که سرآغاز آشناییاش با «ژان پل سارتر»، فیلسوف اگزیستانسیالیست بود. این آشنایی و رابطه فراوان آنها موجب شد تا امروز کامو را نویسندهای با مبانی فکری اگزیستانسیالیسم بدانند؛ در حالیکه خود کامو در مقالهای با عنوان «شورشی» که تحلیلی فلسفی از مقولهی شورش و انقلاب است، میگوید که زندگیاش را وقف مبارزه با نیهیلیسم کرده و خود را یک اگزیستنسیالیست نمیداند.
کامو میگوید، انسان به اصول اخلاقی نیاز دارد که علیه نهیلیسم مقاومت کند. برای فرار از پوچی، انسان باید سراغ انسانیت برود و به همنوعانش کمک کند.
«سوزان سونتاگ»، نویسندهی برجسته آمریکایی درباره کامو میگوید: هنر وی همیشه در خدمت مفاهیم روشنفکرانهی مشخصی است که بهگونهای کاملتر در مقالاتش بیان میشوند. او منتقد ادبی و مورخ اندیشههاست.
آلبر کامو در رمان «بیگانه» به شرح سرگذشت مرد جوانی به نام «مورسو» میپردازد که با خود و دنیای اطراف بیگانه است و این بیگانگی، او را تا پای مرگ میکشاند. کامو درباره «بیگانه» گفته است: در جامعه ما هر آدمی که در مراسم خاکسپاری مادرش اشک نریزد، خودش را در معرض خطر میآورد که به مرگ محکوم شود.
سارتر در مقدمهی این اثر ماندگار نوشته است: در میان آثار ادبی عصر ما، این داستان، خودش هم یک بیگانه است.
جایزهی نوبل ادبیات در سال 1957 به خاطر خلق آثار مهم ادبی که معضلات درونی بشر آن دوران را به روشنی بیان کرده است، به آلبر کامو اعطا شد.
کامو در دورهی کوتاه زندگی خود آثار زیادی خلق کرد که از جملهی آنها به «کالیگولا» (1938)، «افسانه سیزیف»، «بیگانه» (1942)، «طاعون» (1947)، «شورشی» و «انسان عاصی» (1951) و «سقوط» (1952) میتوان اشاره کرد.
او در جایی گفته بود: مضحکترین و بیمعناترین نوع مُردن در اثر تصادف رخ میدهد؛ و دست تقدیر برای او مرگی اینچنین رقم زد. بعدازظهر چهارم ژانویهی 1960، ماشینی که کامو یکی از سرنشینان آن بود، به درختی در حاشیهی بزرگراه میکوبد و تکهتکه میشود. |