پروست در زندگي و افکارش به شدت متاثر از گذر زمان بود. زماني که بيرحمانه اما منطقي ميگذرد و در اين گذر تضادهاي انسان در ابعاد گوناگون را بهترين شکل نمايان مي کند.
|
"مارسل پروست" در دهم ژوئيه ي 1871، در حومه ي پاريس، از پدري کاتوليک که پزشک بود و مادري يهودي که ثروتمند هم بود به دنيا آمد. وي شوخ طبعي و علاقه به ادبيات و هنر را از مادر آموخت و به دليل بيماري، دوران نوجواني را در خانه گذراند و اغلب اوقات تنها بود و با استفاده از ذهن پويا و سيال خود تنهايي اش را پر مي کرد. در سالهاي جواني شيفته ي روان شناسي، فلسفه و ادبيات بود.
پروست در ماه مارس سال 1895 ليسانس ادبيات خود را دريافت کرد و همکاري خود را با نشريات ادبي را آغاز کرد و نگارش رمان ژان سنتوي را شروع کرد.
يک سال بعد رمان بي اعتناي وي در نشريهٔ زندگي معاصر چاپ شد. همچنين ۴ شعر از او که رينالدو هان براي آنها آهنگ ساختهبود نيز به چاپ رسيد. در ۱۳ ژوئن همان سال چاپ کتاب خوشيها و روزهاي وي با مقدمهٔ آناتول فرانس و تصاوير مادلن لومر منتشر شد.
سال 1899 آغاز علاقهٔ پرشور پروست به آثار جان راسکين هنرشناس انگليسي است. او ترجمهٔ تورات آميين راسکين را در همين سال آغاز کرد.
او در ژوئن سال 1902ترجمهٔ تورات آميين را به پايان رساند.
مقالات پروست دربارهٔ سالنهاي پاريسي براي روزنامهٔ فيگارو در سال 1903آغاز ميشود.
سال 1904 تورات آميين منتشر شد.
وي طي سالهاي 1903 تا 1905، پدر و مادرش را از دست دادو صاحب ارث بزرگي شد. پروست در دوران نقاهت پس از حمله بيماري مزمن تنفسي اش، به موضوع رماني انديشيد که تنها مجموعه اي از ماجراها و عشق هاي ساختگي نباشد که مقداري خوشمزگي و مسخرگي چاشني آن شده باشد، بلکه در پي مضموني فلسفي براي آفرينش اثر ادبي عظيمي بود. زمان، اصل و جوهر داستانش شد. بارها و بارها به پاريس رفت تا بناها، چشم اندازها و غروب خورشيد را در ذهن خود حک کند. او کتابهاي فرسوده و کهنه و همچنين، موزه ها را براي پي بردن به آداب و رسوم و اوضاع و احوال گذشته ي فرانسه بررسي کرد، تا اينکه توانست شاهکار " در جستجوي زمان از دست رفته" را خلق کند و براي هميشه نامش را در زمره جاودانگان ادبيات جهان ثبت کند.
اين رمان، مجموعه اي است شامل يازده کتاب با موضوعي پيوسته و در عين حال، مستقل از قبل و بعد. اين اثر، رمان برجسته ي قرن بيستم به شمار مي رود که از نظر هنري عمق انديشه حاکم برآن، بر تنها رقبايش "ژان کريستف و اوليس" هم برتري دارد.
سير کلي حاکم بر رمان نشان دهنده تصويرهايي از زندگي و زماني است که در آن و بر آن مي گذرد.
گذر زمان به عنوان پس زمينه پنهان در اثر به خوبي توانسته از عهده وظيفه اش که همان کشاندن انديشه و سير داستان در يک بستر مناسب است را ايفا کند.
پروست در زندگي و افکارش به شدت متاثر از گذر زمان بود. زماني که بيرحمانه اما منطقي ميگذرد و در اين گذر تضادهاي انسان در ابعاد گوناگون را بهترين شکل نمايان مي کند.
"در جستجوي زمان از دست رفته" به همين دليل وجود عميقانه عنصر زمان و تاثير شگفت آن بر زندگي و درونيات و برونيات بشر به لحاظ فلسفه و رويکردهاي روانشناسانه و جامعه شناختي بسيار حايز اهميت است.
جامعهاي که پروست در آثارش معرفي ميکند، شامل طبقه ي اشراف و متوسطي است که با اندوخته هايشان از زمان انقلاب، زندگي مرفهي در سطح اشراف دارند. البته همين محدود بودن طيف اجتماعي باعث شده که پروست، به گونه اي ژرف درون آنها را بکاود. در اين جامعه، تنها قانوني که به نظر ميرسد اعتبار دارد، چيزي است که پروست در کتاب خود با نام "در سايه ي دوشيزگان شکوفا"، آن را قانون تحول مدام "کالئيدوسکوپ جامعه" مينامد؛ يعني هيچ چيز ثابت نيست و با گذشت زمان، همه ي پيشداوريهاي کنوني از بين مي رود و البته پيشداوريهاي تازهاي جاي آنها را ميگيرد. مذهب در آثار پروست جايي ندارد و کليساها، جز در زمانهايي که ارزش زيباييشناختي دارند، نقش نميشوند.
علاوه بر اين ها پروست به دليل ويژگي هاي شخصيتي اش توانست در اين اثر از تکنيک جريان سيال ذهن به بهترين شکلي که تا کنون در تاريخ رمان نويسي ديده شده است استفاده کند.
همانطور که پيشتر گفتيم وي به خاطر بيماري مجبور بود ساعت هاي زيادي را دوران نوجواني در تنهايي سپري کند اين تنهايي در آن دوران توانست قوه تخيل و ذهن پرنده ي او را به قوت هرچه تمام تر بپروراند و آن را در روزهاي جاودانه شدن پروست بيرون بريزد.
جريان سيال ذهن در اين کتاب گاه باعث ميشود خواننده از مطلب اصلي دور بيافتد اما خود اين سيلان حظ و لذتي بسيار بيشتر از خواندن رمان نصيب مخاطب مي کند و طعم متفاوتي از آن بر مذاق خواننده بر جاي مي گذارد.
به کارگيري بسيار ماهرانه و درست اين تکنيک در رمان مذکور حکايت از قوه حافظه بارور و خاطرات شگرف ذهن نويسنده دارد.
اين رمان از اين جهت هم شباهت بسياري با آثار روانشناسان و روانکاوان دارد؛ چرا که بوها و موسيقي ها و رنگ ها طعم ها و صداها مهمترين عواملي هستند که در يادآوري خاطرات سهيم هستند و پروست توانسته است با بهره گيري از آنها اثر خود را از هر جهت در اين سيلان غرق کند |
|
|