باور رایج در این روزها این است که داستانهای کوتاه فروشی ندارند و حتی ناشران هم آنها را نمیخرند، اگر بخواهید در مسیر نوشتن فعال باشید، باید پارو زدن در قسمت ساحلی و کم عمق [یعنی نگارش داستان کوتاه] را متوقف کنید و سوار کشتی رمان شوید. اما چرا هنوز هم نویسندگان دوست دارند داستان کوتاه بنویسند؟ و چرا شما همچنان میل خواندن (یا حتی نوشتن) آن را دارید؟
از زاویۀ دید یک نویسندۀ نوپا یا یک خوانندۀ مشتاق، داستانهای کوتاه میتوانند چیزهای [با فوایدی] از این قبیل باشند:
۱) نقطهٔ شروعی مناسب: مایلید که بنویسید و ایدۀ جذابی هم در اختیار دارید، اما وسوسۀ نوشتن رمان رهایتان نمیکند. جای شگفتی نیست که بسیاری از نویسندگان پرادعا از همین پرتگاه سقوط کردهاند. نمیتوانیم خودمان را یک سال حبس کنیم تا بزرگترین رمان قرن بیست و یکم را بنویسیم. خطرپذیری داستان کوتاه کمتر از آن موقعی است که شما با [مشغول شدن به] یک رمان، به صورت تمام وقت مشغول کار بر روی بیش از صد هزار کلمه باشید و یا گریۀ بچه در اطرافتان توجه شما را از بین ببرد. من انبوهی از داستانهای کوتاه داشتم که در زمانی کوتاهتر از تعطیلات آخر هفته از ذهنم بر روی کاغذ آمدند و به پیشنویس اولیه تبدیل شدند.در چنین مواقعی وقتی صبح دوشنبه بر سر کار حاضر میشوید، احساسی توأم با موفقیت دارید.
۲) اثبات زندگی: تنها نشستن بسیار راحت است؛ [یعنی] نوشتن و بازنویسی کردن و دلسرد شدن! چهار سال پیش که نوشتن را آغاز کردم، پاکتی برای داستانهایی که به مجلات و جشنوارهها ارائه میدادم آماده کرده بودم و اگر [نوشته هایم] رد میشد، دوباره تلاش میکردم. هیجان کار پیدا کردن، تشویق شدن یا حتی انتشار [آثارم] من را به جلو هل میداد و گریههای سابق و ناخواستۀ شبانهام که «چرا هنوز جک رولینگ نشدهام» را پاک میکرد. همین نکات شما را صبح ها برای باز کردن صندوق پست یا ایمیلتان تحریک میکند.
۳) مختصر و قابل حمل بودن: داستانهای کوتاه برای نوشته شدن در حال حرکت آمادگی بیشتری دارند و از جهت داشتن بازخورد مفید نزد دوستان، بستگان و همکارانتان دوست داشتنیتر از آن چیزهایی هستند که در یک بعد از ظهر تمام شوند. اگر روی ریل نوشتن افتاده باشید [میدانید که] بازخوانی یک داستان کوتاه بی نقص به نسبت تشریح یک رمان، برای دیگران خوشایندتر و برای خودتان ارزشمندتر است چرا که [در جلسات تشریح رمان که معمولا بیش از یک جلسه طول میکشد] کسی که جلسۀ قبل را از دست بدهد، به ناچار یک بخش مهم طرح را متوجه نخواهد شد. توانایی تمام کردن یک داستان در مسیر کار و سپس صرف تمام روز برای فکر کردن دربارۀ آن [یعنی] گرفتن بعضی چیزها[ی مفید] به صورت کامل و تر و تمیز در کمتر از ده هزار کلمه، [چنین چیزی] یک انعام واقعی برای خوانندگان پرمشغله خواهد بود.
۴) اندکی تغییر ذائقه: داستان کوتاه میتواند یک نوشیدنی گوارا میان دو وعدۀ کامل غذایی باشد. رمان نویسان موفقی مثل لن رنکین و جان هریس اذعان دارند که از خلق داستان کوتاه لابهلای کارهای طولانیترشان به عنوان راهی برای پالایش ذهن قبل از پروژۀ مفصل بعدی لذت میبردند. این نکته درباره خوانندگان نیز صادق است.
۵) چاشنی زندگی: اگر اغلب در یک ژانر خاص مینویسید، یا مجموعهای از شخصیتهای داستانی دارید که مایحتاج شما را تامین کنند پس در نوشتن چیزهایی که به واقع خودتان نیستید بسیار آزاد هستید. من میتوانم گونههای مختلف ادبی را بیازمایم بدون این که احساس کنم به عنوان یک نویسنده دارم از یک شخصیت ثابت تاستفاده میکنم. برای خوانندگانی که مدعی تنفر از داستان کوتاه هستند و میگویند: به طرف داستان کوتاه رفتهام و همۀ آنها را مبتلا به سندرم دیدهام، یک دوجین آدم دیگر هم هستند که عاشق تنوع صداها، زوایای دید و علایق انسانی هستند. چیزهایی که میتوانید آنها در یک جنگ داستان کوتاه خوب پیدا کنید.
منبع:فيروزه |