AzadAndish.ir :. ساده‌نويسي سبک ذاتي من است

   English  
صفحه اصلی | آرشیو | پیوندها | خبرنامه | ارسال مطلب | تماس با ما شنبه 03 آذر 1403،November 23 ,2024
در برخورد با رمان‌هاي عامه‌پسند هميشه 2 رويکرد وجود داشته است. عده‌اي آنها را با علاقه مي‌خوانند و تعدادي هم اين دست داستان‌ها را بي‌محتوا مي‌دانند.
کد خبر : 577 تاریخ انتشار : 12:34 - 21 بهمن 1389 تعداد بازدید : 6176

در برخورد با رمان‌هاي عامه‌پسند هميشه 2 رويکرد وجود داشته است. عده‌اي آنها را با علاقه مي‌خوانند و تعدادي هم اين دست داستان‌ها را بي‌محتوا مي‌دانند. دسته دوم، منتقدان و مخاطبان حرفه‌اي ادبيات هستند. شايد به همين دليل است که نويسندگان و ناشران آثار عامه‌پسند هيچ‌گاه مجال حضور جدي در عرصه رسانه و نقد و دفاع از خود را نداشته‌اند.

نسرين ثامني يکي از مطرح‌ترين نويسندگان عامه‌پسند کشورمان است؛ نويسنده‌اي که به قول خودش در سن18 سالگي براي نخستين بار نامش روي جلد کتاب رفته و به طور متوسط سالي 3 کتاب منتشر مي‌کند که در اين بي‌رونقي بازار کتاب معمولا در شمارگان بالا و با تعداد چاپ‌هاي متعدد روانه بازار مي‌شوند.

به انگيزه چاپ هفتادمين رمان او يعني «شب آفتابي» که بتازگي توسط نشر آموت منتشر شده است فرصتي فراهم شد تا با او به گفت‌وگو بنشينيم.

آيا شما مخارج زندگي‌تان را از درآمد نويسندگي تامين مي‌کنيد؟ مي‌خواهم از زبان شما که نويسنده پرفروشي هستيد بشنوم که آيا از راه نويسندگي مي‌توان زندگي کرد؟

البته تأمين مخارج زندگي من به عهده همسرم است، اما اگر در حالت کلي بخواهيد بدانيد، نه. از راه نوشتن نمي‌توان يک زندگي را چرخاند. گمان هم نمي‌کنم کسي تا به حال از راه نوشتن به رفاه رسيده باشد. زماني که در کرج مستاجر بودم، دوستان زيادي مرا مي‌ديدند و مي‌گفتند که ما گمان مي‌کرديم شما در تهران کاخ داريد. بسياري ديگر از نويسندگان پرکار را نيز مي‌شناسم که هنوز در خانه اجاره‌اي زندگي مي‌کنند.

خانم ثامني، بگذاريد بدون رودربايستي بگويم تصور خود من از اوضاع مالي نويسنده‌اي که 70 کتاب پرفروش منتشر کرده است چيز ديگري است. اگر بخواهيم حساب دو دو تا چهار تا بکنيم، اين پرسش پيش خواهد آمد که درآمد حاصل از فروش اين همه کتاب کجا رفته است؟

ببينيد من امتياز تمام 69 کتاب قبلي‌ام را به ناشر واگذار کرده‌ام. يعني به اين صورت بوده که پولي گرفته‌ام و در مواردي مانند تجديد چاپ ذينفع نبوده‌ام. اين اثر آخر براي اولين بار با قرارداد به ناشر فروخته شده است. دليل عمده اين زيان مالي براي نويسنده‌ها نيز اين است که ناشران ما با نويسندگان روراست نيستند. به عنوان مثال آنها شماره چاپ را در شناسنامه اثر هميشه چاپ اول ثبت مي‌کنند تا نويسنده مدعي دريافت سود حاصل از چاپ‌هاي مجدد کتاب نباشد.

خب اين که قانوني نيست.

تنها راه قانوني براي اثبات حقوق نويسنده اين است که او وکيلي داشته باشد که صبح تا شب در کتابفروشي‌ها و چاپخانه‌ها رفت و آمد داشته باشد تا موارد چاپ مجدد را کشف کند. اين جريان، طولاني و پرهزينه است.

درباره مخاطبانتان صحبت کنيم. به نظر مي‌رسد مخاطب شما بيشتر دختران نوجوان و بانوان خانه‌دار هستند. درباره اين طيف مخاطب مطالعه خاصي داريد يا از آن دست نويسندگاني هستيد که با حس و غريزه‌شان مي‌نويسند؟

بدون شک مطالعه دارم، اما سوژه‌ام را بيشتر از خود آنها مي‌گيرم. از زندگي واقعي خودشان برايم مي‌نويسند يا حضوري تعريف مي‌کنند. مي‌توانم بگويم 80 درصد داستان‌ها واقعيت است که با 20 درصد تخيل من پرورانده مي‌شود.

پرمخاطب بودن چه حسي دارد؟ آن هم در بازار بي‌رونق ادبيات ايران.

طبعا باعث خوشحالي و اميدواري است. اين که تعداد زيادي کتاب‌هايم را مي‌خوانند به من انگيزه مي‌دهد که به رفع کاستي‌هايم بينديشم. تفاوت آثار نويسندگان هم‌سياق من با ديگران، در يک کلام، ساده‌نويسي است. من تلاش مي‌کنم مخاطب را سردرگم نکنم. خودم بارها کتاب‌هايي خوانده‌ام که نتوانستم مفهوم آن را درک کنم.

اين سادگي تنها در مفهوم است يا لفظ را نيز شامل مي‌شود؟ چون گويا جمله‌بندي‌هاي ثقيل و پيچيده اين روز‌ها در کشور ما يک مُد ادبي است؟

سادگي در گفتار نيز بسيار مهم است. سخت و پيچيده‌نويسي باعث مي‌شود که خواننده از دنبال کردن اثر منصرف شود. به هر حال ديدن يک فيلم ساده‌تر از خواندن يک کتاب پيچيده است.

خب از طرفي هم ممکن است سخت‌نويسي به ارتقاي دانش مخاطب کمک کند. يعني وقتي شما چيز سخت مي‌خوانيد ديگر ادبيات حکم لقمه آماده را نخواهد داشت و ايجاد تکاپو مي‌کند. عامه‌نويسي باعث کاهش مشارکت مخاطب در انتقال مفهوم نمي‌شود؟

اوايل بسيار سخت و به قول معروف قلمبه سلمبه مي‌نوشتم. مخاطبان و بخصوص نوجوان‌ها ايراد مي‌گرفتند که اين چه طرز نوشتن است. انتقاد مي‌کردند که زمان خواندن کتاب بايد يک لغتنامه کنار دستشان باشد. اين عيب محسوب مي‌شود. ما ساده نمي‌نويسيم تا سطح فهم مخاطب را ثابت نگه داريم؛ بلکه ساده مي‌نويسيم چون اين شيوه نگارش ماست. در واقع ساده‌نويسي ذاتي سبک من است. اين موجب مي‌شود مخاطب پيام مورد نظر من را بگيرد و گيج نشود.

به نظر شما مخاطب بايد دنبال سليقه و ادراک مولف باشد يا مولف بايد مطابق خواست مخاطب بنويسد؟

هر دو. مخاطب و نويسنده مکمل هم هستند. قطعا مخاطب وقتي براي اولين بار اثر مرا بخواند، در صورتي دنبال کتاب‌هاي بعدي مي‌رود که آن را همسو با خواست و سليقه خود بداند. من هم در مقابل وظيفه‌اي دارم.

اولين وظيفه داستان سرگرم‌کنندگي است، اما فراتر از آن، به عنوان يک ناظر فکر مي‌کنيد که نسرين ثامني بعد از 70 جلد رمان چه چيزي به مخاطبش ياد داده است؟

در وهله اول به دنبال سرگرم‌کردن هستم، اما در مورد تأثيرات اجازه بدهيد مثالي بزنم. وقتي من تبعيض ميان فرزند دختر و پسر را مورد توجه قرار مي‌دهم به خانمي فکر مي‌کنم که اين داستان را مي‌خواند. او وقتي مي‌بيند دختر نوجوان داستان، فرياد مي‌زند که ميان من و برادرم تفاوت قائل نشويد، ممکن است اين قصه به او تلنگري بزند و به فکرش وادارد که درمورد رفتار با فرزندانش تجديد نظري بکند.

من 20 سال پيش اثري درباره مواد مخدر نوشتم. اين رمان را بيشتر با هدف سرگرمي نوشته بودم، اما جواني از آشنايان همسرم به او گفته بود که در حال وارد شدن به گرداب اعتياد بوده و با خواندن اين کتاب تحت تاثير قرار گرفته و به خود آمده است. اين در حالي است که شايد خود من تصور اين تاثير بزرگ را در آثارم نداشته‌ام. اين طور جمع‌بندي کنم که کتاب‌هاي عامه‌پسند تنها سرگرمي نيست و بعد عبرت‌آموزي نيز دارد.

خانم ثامني در ادبيات داستاني دنيا با داستان‌هاي کوتاهي روبه‌رو هستيم که نوشتن‌ آنها سال‌ها طول کشيده است. 30 سال و 70 رمان. چطور توانسته‌ايد از عهده آن برآييد؟

ثامني: کسي که سال‌ها وقت مي‌گذارد تا يک داستان بنويسد در نهايت شاهکاري خلق مي‌کند که در تاريخ ادبيات دنيا ماندگار مي‌شود. من ادعاي خلق شاهکار ندارم. من عاشق کارم و مخاطبم هستم و تلاش مي‌کنم براي آنها بنويسم. البته نياز مالي هم در اين زمينه دخيل بوده است. من تقريبا سالي 3 کتاب مي‌نويسم.

بعد از نوشتن 70 اثر با رويکرد عاميانه به تکرار نيفتاده‌ايد؟

نه، اين را به جرأت مي‌گويم که اگر بخواهم 70 اثر ديگر هم خلق کنم به اندازه کافي سوژه‌هاي تازه خواهم داشت.

در جايي گفته بوديد که افرادي که شما در گروه عامه‌پسند جا مي‌دهند تا به حال نقدي روي آثار شما ننوشته‌اند تا از ضعف‌هاي کار مطلع شويد. از طرفي موضوعي که به نظر من مي‌رسد اين است که آثار اين ژانر به هم شبيه هستند و نمي‌توان تفاوتي ميان سبک آنها قائل شد. تصور منتقدان سبک شما هم همين است. دوست دارم خود شما نقش اين منتقد ناياب را بازي کنيد و آثار خودتان را در مقايسه با ديگر عامه‌نويسان تحليل کنيد.

من ادعاي تفاوت ندارم. ما عامه‌نويسان سبکمان واحد است. منظورم از نقد اين بود که وقتي کسي مي‌گويد آثار من ارزش خواندن ندارد بايد آثارم را بشناسد. من روي واژه مبتذل تأکيد دارم. وقتي در فضاي مجازي نام خودم يا ديگر دوستان عامه‌نويسم را جستجو مي‌کنم اين واژه را بسيار زياد مي‌بينم. اين افراد بايد بدانند قصد ما اشاعه فرهنگ مبتذل در جامعه نيست. نمي‌خواهيم به نوجوانان ياد بدهيم که بروند در خيابان عاشق شوند. ما داخل همين رمان عاشقانه به مسائل مهمي مانند اعتياد، اختلاف زناشويي، ناپدري و نامادري و فرار دختران مي‌پردازيم. اين براي بعضي از مردم عبرت‌آموز است. موضوع اطلاق واژه ابتذال است و گرنه من تفاوتي ميان اثر خودم و فهيمه رحيمي نمي‌بينم. اين مخاطبان هستند که درباره اين مساله قضاوت مي‌کنند.

از صحبت‌هاي شما برمي‌آيد که پايه اصلي رمان‌هاي شما و همکارانتان عشق است. همه ما جدا از زندگي اجتماعي، زندگي خصوصي داريم که با روابط ساده و پيچيده عاطفي پوشيده شده است. کسي نمي‌تواند منکر اين شود، ولي سوال اين جاست، عشقي که در رمان‌هاي شما مطرح مي‌شود تا چه حد عميق و ارزشمند است؟

عشقي که در رمان‌هاي ما وجود دارد افلاطوني و به اصطلاح ليلي و مجنوني نيست. نمي‌خواهيم افراط کنيم. همين عشق‌هاي معمولي مدنظر است که در جامعه با آنها برخورد مي‌کنيم. غير از اين هم نمي‌تواند باشد. من از عشق دختر و پسري مي‌نويسم که خانواده‌شان به خاطر اختلاف‌طبقاتي اجازه ازدواج به آنها نمي‌دهند. اين مشکل به وفور در جامعه ما پيدا مي‌شود. ما‌به‌ازاي واقعي آن زياد است و بنابراين بايد به آن پرداخت.

تفاوت داستان‌هاي عامه‌پسند قبل و بعد از انقلاب چيست؟ رويکرد نويسندگان عامه‌نويس بعد از انقلاب چه تغييري داشت؟ آيا برخي از آنها به دنبال پيدا کردن راه‌هاي فرار از مميزي نرفتند؟

راستش فکر مي‌کنم مميزهاي ارشاد زيرک‌تر از ما نويسنده‌ها باشند. از طرفي خودم آن زمان جوان بودم و به خواندن کتاب‌هايي از آن دست علاقه داشتم ولي در حال حاضر به هيچ وجه دلم نمي‌خواهد فرزندانم کتاب‌هاي بي‌پروا را مطالعه کنند. به همين دليل امروز ما چيزي نمي‌نويسيم که هجو باشد و دل پدر و مادر‌ها را بلرزاند. صحبت از يک نوع عشق پاک است که واقعا وجود خارجي دارد.

دلبستگي‌هاي شديد عاطفي از خصوصيات نوجواني است. همين زياد پرداختن به مساله عشق نمي‌تواند براي او خطرناک باشد و فکرش را درگير مسائل عاطفي کند که مناسب سن او نيست؟

اين يک واقعيت است که مسأله عشق در زندگي همه جوانان پيش مي‌آيد. نمي‌شود آن را انکار کرد چه درباره آن نوشته شود و چه نشود. ما عاشق شدن را تبليغ نمي‌کنيم و از جوان نمي‌خواهيم که برود با کسي آشنا شود. برعکس خيلي وقت‌ها از عواقب شوم برخي عشق‌ها نوشته‌ايم. عشق چاشني داستان ماست.

اگر اين چاشني را از داستان حذف کنيد از تعداد مخاطبانتان کاسته مي‌شود؟

قطعا ديگر آن جذابيت را نخواهد داشت. اگر به سريال‌هاي تلويزيوني هم نگاه کنيم مي‌بينيم اين چاشني حتما وجود دارد. البته خوب طبيعي است که در آنجا در لفافه بيشتري قرار گيرد.

درباره روند روايت در داستان عامه‌پسند اين ايراد مطرح است که اغلب براي حوادث اصلي داستان، دليل منطقي وجود ندارد. معجزه و تصادف هميشه حرف اول را مي‌زند. اين موجب تقويت روحيه تقديرگرايي در مخاطبان نمي‌شود؟ مثلا اين که آنها هميشه به دنبال شانس باشند.

فقط در داستان‌هاي عامه‌پسند نيست که تقدير نقش مهمي دارد. من نشريات را که ورق مي‌زنم مي‌بينم بسياري از حوادث روزمره نيز در بستر تصادف هستند. اينها واقعيت دارد و دروغ نيست. ما افسانه‌سرايي نکرده‌ايم.

تا کي قصد داريد بنويسيد؟

من با نوشتن زندگي مي‌کنم. مشکلات و معضلات جامعه هم که سوژه داستان‌هاي من است تمامي ندارد. تا زماني که مخاطب مرا بخواهد براي او مي‌نويسم و اگر روزي خواننده نداشتم براي دل خودم.

تهيه کننده: الناز اسکندري
جام جم


برچسب:
پیوند مطلب: http://www.azadandish.ir/article.asp?id=577&cat=625


ارسال نظر

نام
ایمیل
سایت/وبلاگ
* نظر
 

   

انتقاد از تقلب برخی ناشران

چرا ناشران مسولیت سانسور را قبول نمی کنند؟

دخالت غیرمتخصص‌ها، طرح جلد را به ابتذال می‌کشاند

چه کسانی به‌ دنبال تاسیس خانه سینمای 2 هستند؟!

کاخ گلستان جهانی شد

چرا کتابفروشی‌ها در مملکت ما در پی هم تعطیل می‌شوند؟

دولت نمی‌تواند لطیفه از چین وارد کند!

53 سال پس از درگذشت خالق «بیگانه»

نگاهی به ممیزی کتاب و چالش‌هایش

یوسا از اهمیت ادبیات می‌گوید

از فيگارو تا جستجو براي زمان از دست رفته

چهار ماه است که مرحوم شده‌ام!

شعر سرودن اضطراب را از بین می‌برد‎

یک نویسنده متن‌های عزا و عروسی را کتاب کرد

سخت‌ترین آثار فرانسوی زبان که نمی‌توان خواند کدام‌ها هستند؟

کتابخانه چخوف طرفدار جمع می کند

13 نکته طلایی از زبان غولهای ادبی در مورد نوشتن

به مناسبت سالروز قتل ميرزاده عشقي

محمد اصفهاني: خودم را خواننده نمي‌دانم!

وقتي کتاب محتوا ندارد شکايت از حق تاليف بي معناست

صفحه اصلی :: آرشیو :: جستجوی پیشرفته :: پیوندها :: تماس با ما :: تبلیغات :: درباره ما  
تمام حقوق محفوظ بوده و استفاده از مطالب سايت با ذكر منبع بلامانع است
Copyright© 2008 Azadandish.ir. All rights reserved, Info@Azadandish.ir
تعداد كل آمار بازديدكنندگان: 2482361، تعداد بازديد امروز : 1026