منصوره ميرفتاح، پژوهشگر تاريخ ايران درباره رمانهاي تاريخي ميگويد: شخصيتهاي تاريخي رمانها نبايد به اسطوره و افسانه تبديل شوند، درست است که سرزمين ايران پر از فرهنگ عامه (فولکوريک) است و به سرزمين افسانهها و اسطورهها شهرت دارد ولي ما نبايد شخصيتهاي تاريخي را به افسانه و اسطوره تبديل کنيم.
منصوره ميرفتاح، پژوهشگر تاريخ ايران درباره آسيبشناسي رمانهاي تاريخي در گفتوگو با ايبنا گفت: در يکسال گذشته که درباره نگارش کتابم با نام «زن در ايران؛ از گذشته تا به امروز» پژوهش و تحقيق ميکردم بايد برخي از کتابهاي تاريخي چه پژوهش و چه رمان را از نظر ميگذراندم.
وي افزود: در اين مطالعه و تحقيق دريافتم کتابهايي درباره زنان ايران باستان و به ويژه زنان در روزگار هخامنشيان به چاپ رسيده که با اغراق و تصويرهايي خيالي آميخته شده است، درباره «پانتهآ» بانويي که در زمانه کوروش وجود داشته اغراقهاي بسياري در شخصيتپردازي وي در رمانهاي تاريخي به چشم ميخورد، در صورتي که پانتهآ داراي تفکر ارزشمندي بوده که ميتوانسته اين تفکرات در طول تاريخ رشد کند و به انديشهاي متعالي برسد.
وي افزود: رمانهايي که نوشته شده معمولا شاخ و برگهاي زيادي دارد و در بيشتر موارد به دور از تاريخ و واقعيت است. کار نگارش رمان در ايران به شکلي است که در درجه نخست شخصيتهاي آن به عنوان طرح مطرح ميشوند و باقي مطالب بر اساس خلاقيتهاي نويسنده شکل ميگيرند ولي اگر تخصصي به مسأله نگريسته نشود ميتواند از تاريخ واقعي دور شود.
ميرفتاح اظهار کرد: همچنين درباره «آرتميس» بانوي دريادار ايراني در زمان خشايارشا مسايلي فراواقعيت در کتابهاي رمان ديده ميشود که به جاي اين که بخواهد اين شخصيت تاريخي را بشناساند آن را به اسطورهاي تبديل کرده که دور از واقعيتهاي تاريخي است و ميتواند آسيبهاي بسياري به تاريخ ايران باستان وارد کند.
وي افزود: شايد خاصيت داستان است که براي جذب مخاطب به آن شاخ و برگ داده شود ولي رمانهاي تاريخي بايد با احتياط و تخصصيتر شخصيتهاي تاريخي را واکاوي کنند، زيرا تدوين برخي مطالب ميتواند به تاريخ ايران لطمات جبرانناپذيري وارد کند. گاهي ما ميخواهيم شخصيت تاريخي را بزرگ کنيم ولي در واقع با بزرگنمايي دست به تخريب آن زدهميزنيم.
اين پژوهشگر تاريخ بيان کرد: رماننويسان در برخي موارد ميخواهند زواياي مختلف تاريخ را بررسي کنند و به جاي اين که تاريخ را با نگارش رمان بسازند آن را به شکل افسانه و اسطوره ارايه ميدهند. درست است که همه سرزمينها به افسانهها و فرهنگ عامه خود ميبالند ولي فرهنگ ما به قدري غني است که نبايد با افسانهسازي و اسطورهپردازي آن را تخريب کنيم.
وي اضافه کرد: ما بايد به تاريخ و فرهنگ غني خود بباليم و واقعيتهاي آن را واکاوي کنيم، اگر واقعيتهاي تاريخي را به اسطوره تبديل کنيم آن را از بين بردهايم و تاريخ واقعي ايران را به شکل افسانه درآوردهايم. در صورتي که ميتوانيم انديشههاي کهن ايران را به ايران امروز وصل و آن را متجليتر کنيم.
وي به بحث تحليل رمانها نيز اشاره کرد و گفت: معمولا رمانهاي تاريخي تحليل نميشوند، نويسندگان ميتوانند تحليلهاي سمبليک ارايه دهند ولي متأسفانه کتابهاي رمان يا از تحليل خالي است و يا اين که اگر تحليلي هم وجود دارد تمام زواياي آن را بررسي نشده است. هنگامي که تمام زواياي کتاب تحليل شود در مسير تاريخ منحرف نميشود و نوشتهاي پربار، جذاب و خواندني به يادگار ميماند که بر اساس اسناد تاريخي و جذابيتهاي نگارشي تدوين شده است.
منصوره ميرفتاح، نويسنده و پژوهشگر تاريخ است. وي افزون بر پژوهش و تحقيق در زمينه تاريخ و نگارش مقالات متعدد، کتابهايي را در زمينه تاريخ ايران منتشر کرده است که ميتوان به «به انتهاي ابتدا»، «محمد (ص) پيامآور مهرباني»، «زرتشت: چهره تابناک ايران باستان»، «جشنها و آيينهای ايرانی از ديروز تا امروز» اشاره کرد.
وي هماکنون نگارش کتاب «زن در ايران؛ از گذشته تا امروز» را به پايان رسانده که توسط انتشارات محمد منتشر خواهد شد.
|