دکمههای مانتوم را باز میکردم که حلقههای زرد ِ یقه را آزاد کنم. گفتی ایمیل پذیرشم آمد و من همانجا یخ زدم. خندههات به غصههات نمیآمد. همهی مجلس را نشستم با همان مانتوی نیمهمانده و از خودم پرسیدم ونکوور کجاست؟ یادم نیامد. ۷ سال است که رفتهای و مادر امروز بلوزت را انداخت. گفت پوسیده شده. دیگر نمیشود پوشید. من دنبالهها را قیچی کردم. گره زدم به دستهی کیفم. تکههای شادی مانده از قدیم را.
پارچه را که برایت آوردم، گفتی قشنگاست. آوردیش بالا تا نزدیک چشمهات. صورتت شد یک پیشانی بلند و دو چشم عسلی ِ طناز با مژههای برگشتهی فرخورده. یک دوربین عکاسی کم بود تا قابت کند. بعد دفتر هندسهام را کشیدی جلو. گفتی یک طرح خوب برایت دارم.
ببین. یک نوع یقهی رهاست. از سرشانه شروع میشود میآید روی استخوان ترقوه بعد پیچ میخورد. ول میشود روی تنه. حالت حلزونی. کلی توضیح دادی و شکل کشیدی. خندیدم و گفتم سپردم دست خودت، من که چیزی سرم نمیشود!
سه روز بعد بلوز را دادی. پوشیدم و چرخیدم جلوی آینه. دنبالههای یقه تاب میخورد ..."ببین چه خانم شدم با این لباس. سر آستینش هم که چینچینه! " ریز خندیدم. دخترانه و آرام. مهنازخانم انگشت بهدهان ماندهبود. لباس این همه قالب تن؟ ندیده بودم.
تو هم توی آینه قدی نگاهم کردی وخندیدی و من، برای اولینبار چینهای ظریف دور چشمت را دیدم. کجا خواندهبودم "زن بیچین و چروک، صورت شراب ِ یکساله است. به درد نخور"؟ یادم نیامد.
لباس بهتنم نشستهبود. جزئی از «من» شدهبود. هرجا دستم میرسید می پوشیدمش. دنبالهها ول میشدند. شیطنت میکردند. میرقصیدند حتی. سر آستینها بر هر گردش دست همراهیشان میکردند. اطهر میخندید: تو راه میروی. لباست عشوه میریزد. زنها میپرسیدند از کجا خریدی؟ پیرترهاشان سر تکان میدادند که جایش مهم نیست. تنش مهماست.
تن؟ تن ِ من این نبود. تومدل میدادی روش. میگفتی غصهها را لاغرتر نشان میدهد. شب عروسی ِ انیس توی اتاق رختکن ظاهر شدی با یک پیراهن سادهی آبی که غصهها را داد میزد اما من دکمههای مانتوم را باز میکردم که حلقههای زرد ِ یقه را آزاد کنم. گفتی ایمیل پذیرشم آمد و من همانجا یخ زدم. خندههات به غصههات نمیآمد. همهی مجلس را نشستم با همان مانتوی نیمهمانده و از خودم پرسیدم ونکوور کجاست؟ یادم نیامد.
۷ سال است که رفتهای و مادر امروز بلوزت را انداخت. گفت پوسیده شده. دیگر نمیشود پوشید. من دنبالهها را قیچی کردم. گره زدم به دستهی کیفم. تکههای شادی مانده از قدیم را.
خردههای لبخندهی گذشتهی تو را...
سنيه اسماء
|